Monday, March 24, 2008

روزنو، شروع نو

حرف آخر رو زدم و خواستم برم. قصه زندگی هامون همین شد، حرف آخر رو میزنیم و میریم. خیلی فکر کردم با خودم که آیا رفتن همیشه باید باشه؟
حرف آخر رو که زدی بعدش خفه نمیشی که، میری اونورتر دوباره شروع میکنی. خوب چرا آدم نباید بمونه همون جایی که واستاده، جایی که درستش کرده و زحمتش رو کشیده؟
مهم فقط نشونیه؟
نه ما همه عادت کردیم که حرف آخر خودمون رو بزنیم و فرار کنیم. نکنه که جوابی بشنویم که دلمون نمیخواد.
نشونیه جدید ارضام نکرد. اینجارو دوست دارم. اگر حرفی باشه برای گفتن دلم میخواد همینجا بگم.
-------
سال جدید هم شروع شد. امسال که خودمو برانداز کردم کلی موی سفید اضافه شده بود به کله ام.
تعجبی هم نداره 35 سال گذشت. بچگی خوبی داشتم ولی از نوجوونی به بعد کلاً باید به سختی یاد کرد. واسه همین همین که همه موهام سفید نشده نشون از بنیه قوی بنده داره.
سال خوب شروع شد نوید سال خوبی میداد ولی بازهم به بهترین جای فیلم که رسید خودخواهی ها پاره پورش کردند.
فعلاً باید به تصویر منتخب ورزشی خیره شد تا ببینم چی میشه.
--------
سال خوبی آرزو میکنم...

1 comment:

YUMMY said...

تو 35 سال ات شد با این همه موی سفید ولی من هنوز 40 سالمه فقط یک موی سفید دارم چشم نخورم

Post a Comment