چند نکته مهم
بدون الویت می نویسم. شاید فقط بر اساس تاریخ اتفاقیه ریخته زیره هم.
اولندش- دیروز در حالی که برو بچ تیممون داشتند زحمت میکشیدند و تیم زرد سپاهان رو شخم میزدند بنده در مطب دکتر روزنامه دستم بود و خودم رو باد میزدم.
بصراحت و صادقانه میگم اگر کسی بغبر از آسمان بزرگم برام وقت دکتر گرفته بود هرگز حاضر نمیشدم که این بازی رو نبینم و داد و هوار نکشم.
وقتی تو اتوبان و از رادیول! سوت ته بازی رو شنیدم اینقدر دلم میخواست فریاد بکشم یه پسه گردنی بزنم به راننده استقلالی- سپاهانی که یه ریز شر و ور میگفت.
حسرت فریاد موند تو دلم، ولی امیدوارم این بار ببینه که اینقدر برام عزیز و با اهمیت بوده که وقتی گفت برو رفتم، بدونه چون و چرا. حالا حتی اگه بخاطر سلامتیه خودم باشه. یعنی اگه بخاطر سلامتیه تنها بود نمیرفتم. باور کن.
دویمندش- لحظه سفرش داره نزدیک میشه و من ازهمین حالا دلتنگ و بی قرارم.خوب علاقه دارم. در ضمن این رسمش نیست. حالا که داری میری اقلکندش کمی مهربونتر ونرمتر نمودار باش. لطف عالی مستطاب!!!
سیومندش- اینجا یک مکان شخصیه با مطالب شخصی. هر جا در باز بود دلیل نمیشه که بری تو.
اگرهم رفتی حرمت نگهدار. وقتی خودت میدونی و میگی که چیزی بهت ربط نداره پس تا ازت سوال نکردم و یا نخواستم از هرگونه اظهار نظر و تراوش معلومات و تجربیات محرومم کن. وقتی تجربه کردی که به کوتاهترین گفتمانت که سلام میباشه علاقه نشون ندادم و ادامه ندادم باید درک میکردی که به هیچ گفت و گویی با شما علاقمند نیستم. اجازه بده اگر هم در انتخاب نفر اول زندگیم اشتباه کردم به اشتباه خودم بسوزم که بهره من از هوش و ذکاوت توی دنیا همینه و به همین دلخوش میباشم لطفا دایه مهربونتر از ننه و کاسه داغتر از آش نباشید که مجبور بشم با توجه به عقل ناقصم حرفی بزنم که به شعوربالا و تجربیات و اطلاعات وسیعتون از زندگی خود و دیگرانی چون منه بی کفایت خدشه وارد بشه. کامنت آخرت روپاک نمیکنم تا همه بخونن وبفهمن من چه آدم کوته بینی هستم که نصیحتها و اندرزهای مادرگونه شما و هشدارهای دوستانه شما رو ندیده گرفتم. اماخودت بهتر از هرکسی میدونی که من با محترمانه ترین و بی احترامانه ترین حالت ازت خواستم که دست از این حرفها برداری. لطفاً بزارمن بدون دوست و گوش شنوا به زندگیه خودم مشغول باشم. لطفاً بیشتر از خودم مسئول و نگران زندگیه من نباش.
بنده خودم به تنهایی تعداد متنابهی از امثال شمارودرس میدم خواهشاً تحت هیچ شرایط و حالتی نگران و ناراحت من نباش. من همسرمهربونی دارم که با علم به همه چی وظیفه شاق سنگ صبوری من رو بعهده گرفته. احتیاج به گوش دیگه ای ندارم.
2 comments:
اول خوشحالم كه از پس بيماريت به خوبي بر اومدي. اين از لطف زياد تو كه شامل حاله منه كه به من و كاري كه برات انجام مي دم اينقدر اهميت مي دي ممنونم. دوم درسته كه فوتبال رو نتونستي ببيني ولي عوضش خيال جفتمون از بعضي جهات راحت شد. سوم از اينكه چند وقت به خاطر مشغله هاي كاري و فكري و 1001 گرفتاري فقط به خوندن مطالبت اكتفا مي كردم و كامنت نمي زاشتم عذر مي خوام مثل اينكه براي بعضي ها كه رابطه ما رو دنبال مي كنن سو تفاهم پيش اومده. چهارم اينكه عمر سفر كوتاه زودي بر مي گردم با اينكه اين سفرو خيلي دوست دارم و دوست ندارم زودي تموم بشه ولي دلتنگي تو رو اصلا نمي تونم تحمل كنم زود برمي گردم
پنجم اينكه خيلي هستن كه براي خودشون شان و شخصيت قائل نيستن و خصلت اصيل ايراني ها رو يعني فضولي و مداخله كردن تو كار ديگرون رو دارند و فكر مي كنن از همه عاقلترن و بايد همه رو نصيحت كنن تو به بزرگي خودت ببخششون به زودي از اينجا جفتمون كوچ مي كنيم
Post a Comment